امروز با بچهها داستان اسباب بازی سه را تماشا کردیم. همان که اندی میخواهد به دانشگاه برود، و اسباب بازیها با یک اشتباه سر از مهد کودک و کارخانه بازیافت در میآورند.
به طرز عجیبی دلم برای عروسکها سوخت. مگر چه معجونی درون این پویانماییهاست که تا عمق جان ریشه میدواند. نمیدانم!
با خودم فکر کردم که وظیفه ما در مقابل اسباببازیهای بچهها چیست؟ وقتش که رسید بچهها که بزرگ شدند ما باید با این عروسکها و اسباببازیها چه کار کنیم؟
حتما آنها نگه میدارم برای نوهها و نتیجهها! فکرش را بکنید نوهها به خانه میآیند و نق میزنند، بعد یک کارتن . نه. چند کارتن اسباب بازی هست که بریزی جلویشان و توی اسباببازیهای زمان کودکی مامان و باباشان غلطشان بدهی.
حتما میگویید تا آن وقت دیگر کسی با اینها بازی نمیکند. من که مخالفم گمان میکنم رفتار کودکمان را خودمان میسازیم نمیگویم . بازیهای موبایلی و رایانهای جذابیت ندارد. برعکس سرشار است از جذابیت اما عروسک و ماشینک و تفنگ آب پاش و خانه سازی و . جذابیت خودش را دارد، فقط دل کودکانه میخواهد و عشق بازی و داستان سرایی.
درباره این سایت